مشاوره تحصیلی - کودک - خانواده

وبلاگ شخصی کریم زنگنه ، کارشناس مشاوره و دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره خانواده - بازی درمانگر تخصصی کودک

مشاوره تحصیلی - کودک - خانواده

وبلاگ شخصی کریم زنگنه ، کارشناس مشاوره و دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره خانواده - بازی درمانگر تخصصی کودک

فرزندتان را لای پر قو بزرگ نکنید!

 

 عادات سالم در افراد از سنین ابتدایی زندگی شکل می‌گیرند، در سال جدید به فرزندانتان کمک کنید زندگی بهتری داشته باشند.

* الگوی خوبی باشید تا فرزندانتان بیاموزند از خشونت دوری کنند
کتک زدن، سرزنش کردن و تحقیر کردن به کودکان می‌آموزد که می‌توانند با دیگران چنین رفتارهایی داشته باشند و این‌گونه، مشکلات را حل کنند. هرگز برای تربیت فرزندانتان از تنبیه بدنی استفاده نکنید.
از ابتدا زمانی که فرزندتان تازه متولد شده با لحن آرام با او صحبت کنید حتی زمانی که از دستش عصبانی می‌شوید هرگز سر او داد نکشید. این کار دو اشکال عمده دارد: اول این‌که داد زدن شما برایش عادی می‌شود و در آینده برای تربیت او دچار مشکل می‌شوید. دوم این‌که می‌آموزد برای رسیدن به اهدافش باید فریاد بکشد و با دیگران دعوا کند. تردید نکنید روش‌های تربیتی که در آنها با کودکتان آرام و بدون خشونت برخورد می‌کنید تاثیر بهتری دارند.

* فرزندتان را در فضایی بدون مواد مخدر پرورش دهید
امروزه همه در فضایی زندگی می‌کنیم پر از آلودگی‌ها و مواد مضر برای سلامتی. هوای شهرها آلوده‌اند، در اطرافمان انواع و اقسام امواج مضر برای سلامتی وجود دارد و متاسفانه نمی‌توانیم خودمان را از مضرات این آلودگی‌ها حفظ کنیم.
در این میان استعمال دخانیات خطرات احتمالی برای سلامتی را چند برابر می‌کنند. برای حفظ سلامت فرزندانتان هرگز در حضور آنها سیگار نکشید.

* حتما هر روز برای فرزندانتان کتاب بخوانید
از زمانی که فرزندتان شش‌ماهه شد برای او کتاب بخوانید. این کار از اوایل زندگی اهمیت مطالعه را به او می‌آموزد و برایش به یکی از بهترین عادات تبدیل می‌شود. فرزندتان از شما می‌آموزد که مطالعه کند، با این کار آینده بهتری برایش رقم می‌زنید.

* مراقب آن‌چه کودکتان می‌بیند و می‌شنود باشید
بسیاری از والدین زمانی که از دست فرزندشان خسته می‌شوند او را مقابل تلویزیون می‌نشانند تا حداقل چند دقیقه‌ای آرامش بگیرند. اگر شما هم از این روش استفاده می‌کنید به آن‌چه که فرزندتان می‌بیند دقت کنید شاید فرزندتان بسیار کوچک باشد اما آن‌چه می‌بیند و می‌شنود از همین زمان روی او تاثیر می‌گذارد. بهتر است خودتان تصمیم بگیرید چه زمانی مسایل مختلف را به او بیاموزید.

* به او عشق بدهید
به گونه‌ای رفتار کنید که فرزندتان همواره مطمئن باشد والدینش او را تحت هر شرایطی عاشقانه دوست دارند و همیشه برای آنها مهم است. حس ارزشمندی و اعتمادبه‌نفس از ماه‌ها و سال‌های آغازین زندگی در فرد ایجاد می‌شود. زمانی‌که فرزندتان با شما صحبت می‌کند به او ارزش بدهید و به صحبت‌هایش با دقت گوش دهید، برایش وقت بگذارید. به او ثابت کنید تحت‌حمایت شما است اما مراقب باشید به گونه‌ای رفتار نکنید که بیش از حد به شما وابسته شود. در هر سن در حد توانایی‌هایش به او مسوولیت دهید و به میزان لازم او را حمایت کنید. با کودکتان همراهی کنید، با او بخندید، با او خوشحالی کنید و زمانی که ناراحت است با او ناراحت شوید. به او بفهمانید درکش می‌کنید تا به‌خاطر نیاز به یک همدم واقعی سراغ افراد ناشایست نرود. مسلما مشکلاتی که فرزند خردسال شما را ناراحت و آزرده می‌کنند برای شما چندان اهمیتی ندارند و به نظرتان کوچک و حتی خنده‌دار می‌آیند اما این مشکلات برای او بسیار بزرگ هستند.

* فرزندتان را لای پر قو بزرگ نکنید
طبیعی است که والدین برای فرزند عزیزتر از جانشان بهترین‌ها را بخواهند اما به یاد داشته باشید شاید شما بتوانید هرچه را فرزندتان می‌خواهد برایش فراهم کنید اما زمانی که او بزرگ شده و وارد اجتماع می‌شود شرایط برایش تغییر می‌کند. همکلاسی‌ها، معلمان، همکاران و دیگر افرادی که فرزندتان پس از ورود به اجتماع با آنها در ارتباط است دلیلی نمی‌بینند که مانند شما برای او ازخودگذشتگی کرده و همه‌چیز را برایش فراهم کنند چون آنها هم عزیزدردانه والدین خودشان هستند و بهترین‌ها را برای خودشان می‌خواهند نه برای فرزند شما.

* به او بیاموزید انتقادها را بپذیرد
والدین امروزی متاسفانه به‌ندرت به فرزندانشان می‌آموزند که طبیعی است اشتباه کنند و ممکن است مورد انتقاد قرار گیرند. به فرزندتان کمک کنید بیاموزد در برابر انتقادها واکنش بدی نشان ندهند و آنها را بپذیرند. به فرزندتان بیاموزید گاهی اوقات انتقاد به آنها کمک می‌کند به فردی موفق‌تر و بهتر تبدیل شوند و اگر انتقاد نادرست و نابجا بود می‌‌توانند با رعایت ادب و احترام دلایل خود را ارایه دهند.

* بیش از حد به فرزندتان کمک نکنید
به فرزندتان اجازه دهید کارهایش را خودش انجام دهد. یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات والدین که آینده فرزندان را تباه می‌کند از آغاز ورود به مدرسه شروع می‌شود.
کودکان مدارس ابتدایی تکالیف زیادی دارند تا مهارت‌های لازم در نوشتن و خواندن را بیاموزند والدین در مواجه شدن با چنین شرایطی معمولا تکالیف فرزندانشان را انجام می‌دهد چون تصور می‌کنند آنها بسیار کوچک هستند و از انجام دادن این تکالیف خسته می‌شوند.
این کار اشتباه بزرگی است، تمام کودکان هم‌سن و سال فرزند شما هم این تکالیف را انجام می‌دهند کمک‌های نابجای شما توانایی‌های ضروری برای موفقیت در زندگی را از آنها می‌گیرد چون نمی‌توانند مهارت‌های لازم برای داشتن یک زندگی موفق را کسب کنند. در آینده حتی زمانی که بزرگ و بالغ شدند نیز اعتمادبه‌نفس لازم برای انجام امور مختلف را نخواهند داشت و آن زمان است که شما را به خاطر محبت‌های امروز شما سرزنش خواهند کرد.
* کودکتان را با واقعیت‌ها آشنا کنید
پنهان کردن واقعیت‌ها از کودکان نه تنها به سلامت روحی و روانی آنها کمک نمی‌کند بلکه در آینده آنها را دچار مشکلات روحی جدی می‌کند. با توجه به سن و سال کودکتان و با درنظر گرفتن فهم و درک او از مسایل زندگی به فرزندتان بیاموزید که هر کسی در زندگی مشکلاتی دارد و زندگی سراسر خوشبختی و راحتی نیست.
مسلما کودکان در سنین کم نمی‌توانند بسیاری از مشکلات را درک کنند اما این‌که آنها را به‌طور کامل از دنیای واقعی دور نگه‌ دارید نیز به‌هیچ‌وجه صحیح نیست. به کودکتان بیاموزید هر کسی در زندگی مشکلاتی دارد و آنها همه طبیعی هستند و با مواجه شدن با مشکلات نباید ناامید شد بلکه باید بیشتر تلاش کرد تا مشکلات را با موفقیت پشت سر گذاشت.
 
 
منبع: میگنا

شناخت از طریق بازی:‌ کارگاه های بازی درمانی با کودکان و نوجوانان

آنچه در زیر می خوانید گزیده ای از مطالب و بازی هایی است که در کتاب " شناخت از طریق بازی:راهنما برای کارگاه های کودکان۷-۱۴ ساله و گروه های سنی بالاتر" نوشته  کواچتسرزیچ، اسلابودانکایانکویچ ودیگران. ترجمه زهره قایینی  از سوی  کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان در سال ۱۳۷۶منتشر شد.

این بازی ها حاصل تجربه مستقیم گروهی از روانشناسان با کودکانی از بلگراد و شماری از شهرهای صربستان است که در نتیجه جنگ آسیب روانی دیده بودند. از آن جا که این تجربه برای همه  کودکانی که به گونه ای آسیب روانی دیده اند، ‌مفید و موثر است و چاپ این کتاب دیگر در بازار موجود نیست.   
کار گاه های "‌شناخت از طریق بازی"  جنبه ی آموزشی ندارند، اما بر روند رشد کودکان تاثیر می گذارند و به آن ها امکان می دهند تا به تجربه های نو  دست یابند. 
هدف از برپایی چنین کارگاه هایی برانگیختن حس رقابت در کودکان، تقویت قدرت بیان وتجربه های درونی برای آن هاست. روش خلاقانه ی کارگاه ها بر: تجربه ی بازی – شناخت- رشد استوار است.

ادامه مطلب ...

بازی درمانی در آموزش مهارت ها

«بازی» به هر گونه فعالیت جسمی یا ذهنی هدف دار که به صورت فردی یا گروهی انجام پذیرد و موجب بروز نیازهای کودک شود، گفته می شود. بازی وسیله ی طبیعی کودک برای اظهار و بیان «خود » است. «آلفردآدلر» روانشناس معروف   می گوید: هرگز نباید به بازی به عنوان روشی برای وقت کشی نگاه کرد  و «گری لندرث» اظهار می دارد که: «بازی کردن برای کودک مساوی است با صحبت کردن برای یک بزرگسال، بازی و اسباب بازی، کلمات کودکان هستند». بازی ۵ ویژگی اساسی دارد: از درون برانگیخته می شود، آزادانه انتخاب می شود، لذت بخش است، واقعیت گریز است و بازیکنان به طور فعال در آن شرکت دارند. برای درک بیشتر دنیای کودکان می باید آنها را در هنگام بازی  مورد مشاهده قرار داد. بازی برای کودکان همانند کلام برای بزرگسالان است.

در این مقاله قصد داریم به بحث راجع به بازی درمانی که نوعی از انواع هنردرمانی است، بپردازیم. در بازی درمانی، کلامی ساختن چیزی که غیرکلامی است یا هوشیارسازی آن چه ناهوشیار بوده است یکی از جالب ترین و بدیع ترین فعالیت های بازی درمانگر محسوب می شود. اوست که تلاشی را با کمک بیمار/ مراجع برای تفسیر انواع بازی ها و یا حتی تصاویر و نقاشی های نمادین ایجاد شده، انجام می دهد و سعی می کند که این نمادها را به جهان واقعی متصل ساخته و وسیله ی شفادهندگی را در  بیمار/ مراجع فراهم سازد.

 از آنجایی که درکنار بازی درمانی بخصوص روی کودکان، جهت تشخیص بهتر، ممکن است از سایر مقوله های هنر درمانی از جمله: نقاشی درمانی، شن درمانی و موسیقی درمانی نیز بهره گرفته شود، لازم است به مبحث کلی هنر درمانی نیز اشاره مختصری گردد.

کلید واژه ها: هنر، بازی،نقاشی،موسیقی، درمان، کودکان

ادامه مطلب ...

کودک بیش فعال را درمان کنیم نه تنبیه

علل پیدایش اختلالات روانی متنوع است. عوامل ارثی، فرهنگی، اجتماعی، ضایعات مغزی، محرومیتهای عاطفی و استرس ها هریک به تنهایی با یکدیگر ارتباط داشته و می توانند موجب بروز رفتارهای غیرعادی شوند، البته بیشترین اختلالات به آسانی قابل شناساییاند. کودک نمیتواند از احساسات خود مانند ترس و اضطراب، احساس محرومیت و شکست صحبت کند، ولی میتواند آنها را به زبان علائم جسمانی مانند بیاشتهایی، دلدرد، سردرد و اختلالات رفتاری مانند بیقراری، امتناع از رفتن به مدرسه و بهانهگیری بیان کند......

بنابراین هر رفتار غیرعادی کودک یا علائم جسمانی را بویژه اگر علت عضوی نداشته باشدباید به عنوان واکنش نسبت به شرایط پیرامون او در نظر گرفت، اغلب فرزندان خود را به خاطر خطاهای او محکوم می کنیم یاآنها را تنبیه می کنیم و فراموش می کنیم که به جای آن باید خطاها و ندانمکاریهای خود را علت بروز مشکلات آنها بدانیم.

بیش فعالی ADHD اختلالی است که در آن پرتحرکی، بیتوجهی و رفتارهای ناگهانی بیشتر و شدیدتر از کودکان دیگر وجود دارد.

ادامه مطلب ...

سه سالگی، زمان اوج دلبستگی کودک به مادر

شاید واژه دلبستگی در نگاه اول واژه پیچیده ای به نظر نرسد زیرا درباره این واژه آن چه ابتدا به ذهن انسان خطور می کند، علاقه مندی و دوست داشتن است. این واژه به ویژه در مورد کودکان به مهر بین نوزاد و مادر اطلاق می شود که امری طبیعی و فطری است.

اما واقعیت این است که دلبستگی ، یکی از پیچیده ترین رفتارهای انسان است که در تعامل و واکنش با بسیاری دیگر از رفتارهای او شکل می گیرد.

دلبستگی کودک با مادر کلید ورود او به دنیای خارج و انسان های دیگر است و چنان که در سلسله مباحث مربوط به کودک ایمن در همین صفحه ذکر کردیم ، دلبستگی در هر یک از کودکان، افراد بزرگسال متفاوتی می سازد که در خوش بینی یا بدبینی به زندگی اعتماد یا بی اعتمادی به محیط و دیگران، خود را نشان می دهد. بد نیست در این مرحله به چگونگی دلبستگی کودک به مادر و مراحل آن اشاره کنیم. این موضوع می تواند گوشه ای از این رفتار و شکل گیری آن را در نوزاد آشکار کند.

● دلبستگی یعنی چه

دکتر علی پژوهنده مشاور و روان شناس درباره تعریف دلبستگی و ابعاد آن به خراسان می گوید: دلبستگی در واقع پیوند عاطفی بین مادر و کودک است که از بدو تولد شروع می شود. این دلبستگی برای مادر جنبه عاطفی و برای نوزاد جنبه تکاملی دارد. در واقع آن چه کودک را به سوی مادر می کشاند، نیاز به بقا و حفظ زندگی است که به صورت فطری در او قرار داده شده است.

نوزاد از همان بدو تولد با یک سری توانمندی ها به دنیا می آید که ما به عنوان «بازتاب» از آن نام می بریم. بازتاب در واقع رفتار واکنشی نوزاد به محیط پیرامون است. اگر کف پای یک نوزاد را در بدو تولد لمس کنید، انگشتانش را جمع می کند یا با لمس گوشه دهانش می بینید که دهانش را باز می کند و به حالت شیر خوردن دنبال چیزی می گردد.او با کوچک ترین احساس ناراحتی گریه می کند، او در واقع با این رفتارهای واکنشی قادر است نیازهایش را بیان کند و هر آن چه می خواهد از مادر دریافت کند. این بازتاب ها جنبه تکاملی دارد و در روند رشد و تکامل یک کودک باید وجود داشته باشد.خوب است بدانید مرحله اول دلبستگی که از تولد تا ۳ ماهگی رخ می دهد شامل همین رفتارها و بازتاب هاست و در واقع تلاش نوزاد برای جلب توجه مادر است.

این رفتارها تا ۳ ماهگی غیراختیاری است و نوزاد خودش این رفتارها را انتخاب نمی کند بلکه به صورت ناخودآگاه بروز می یابد. چنگ زدن، گریه کردن،واکنش های صورت در مواجهه با مادر و... تا ۳ ماهگی ادامه دارد و پس از آن رفتارهای کودک اجتماعی می شود. لبخند زدن یکی از این رفتارهاست که سبب علاقه مندی بیشتر مادر به کودک می شود. لبخندی که نوزاد در ماه های اولیه تولد دارد و ممکن است به همه لبخند بزند، لبخند واکنش گونه است و آگاهی پشت آن قرار ندارد. کودک در ۳ ماه اول تصویر کاملی از چهره انسان ندارد و او فقط بخشی از صورت را تشخیص می دهد نه تمام آن را. این لبخند با این که ناخودآگاه و غیرارادی است اما سبب جلب نظر بزرگسالان و حمایت آن ها می شود. به همین دلیل است که وقتی اطرافیان از حوزه دید نوزاد دور می شوند، او بلافاصله شروع به گریه کردن می کند. گریه کردن باعث حفظ نزدیکی و مجاورت اطرافیان به ویژه مادر با نوزاد می شود که به رشد و تکامل او کمک چشمگیری می کند.

● الگوهای رفتاری

دکتر پژوهنده با اشاره به این که طی ماه های اول تولد دلبستگی در یک سری الگوهای رفتاری ناخودآگاه از سوی نوزاد و مادر ریشه دارد، توضیح می دهد: تعامل نوزاد با مادر شامل پیشروی و عقب نشینی مکرر است. به این معنا که نوزاد به سمت مادر نگاه می کند و منتظر واکنش او می شود. وقتی کودک عقب نشینی می کند مادر شروع به تعامل می کند و با چهره یا صدای خود توجه او را جلب می کند. این رفتارها در واقع مقدمه رفتارهای اجتماعی کودک طی مراحل رشد و تکامل شخصیت او طی ماه ها و سال های بعد است. این نکته قابل ذکر است که نوزاد تا چند ماه به یک چهره خاص به نام «مادر» دلبسته شده است و از این جا مرحله دوم، مرحله ارزیابی و شناسایی چهره هاست.

در این مرحله رفتار اجتماعی کودک نسبت به اطرافیان بیشتر می شود ولی نوزاد به چهره مادر بیش از بقیه علاقه نشان می دهد از این جا مقدمه علاقه مندی به یک چهره خاص که مادر باشد،شکل می گیرد. او به محرک های صوتی و شنیداری در ۴ ماهگی پاسخ می دهد و محرک های دیداری را طی ماه های بعد در می یابد. او کم کم قادر است هم زمان محرک های شنیداری و دیداری را مدنظر قرار دهد و نسبت به صدا و چهره مادر واکنش نشان دهد و تا حدود ۱۲ ماهگی می تواند این کار را بکند.در مرحله سوم علایم برقراری ارتباط و دلبستگی کودک متنوع است اما هدفدار نیست و ممکن است آن ها را به همه نشان دهد. کودک در این مرحله به هرکسی که برایش شکلک در می آورد لبخند می زند و قان و قونی که می کند رفتار نیست بلکه واکنش به محرک های دیداری و شنیداری است.

در مرحله بعد که از ۶ ماهگی تا ۳ سالگی رخ می دهد، هم زمان با تغییرات شناختی کودک است و او در این فاصله زمانی حرف زدن و راه رفتن را یاد می گیرد و مهارت انواع کارهایی را که او و مادر را به هم نزدیک می کند، کسب می کند. او طی این مدت مانند یک جست وجوگر به اکتشاف دنیای بیرون می پردازد و به طور اختصاصی به مادر واکنش محبت آمیز نشان می دهد و دلبستگی خود را به یک چهره که مادر است ظاهر می کند.در این مرحله که به مرحله «دلبستگی خاص» هم معروف است، کودکان بیشتر دوست دارند کنار مادر باشند و وقتی مادر از آن ها فاصله می گیرد واکنش نشان می دهند. در این مرحله کودکان با سبک دلبستگی ایمن به هنگام دوری از مادر واکنش پرخاشگرانه از خود نشان می دهند و وقتی مادر بر می گردد آرام می گیرند.بچه های دوسوگرا حتی پس از آمدن مادر آرام نمی گیرند و کودکان اجتنابگر واکنش سردی نسبت به مادر و بازگشت او بروز می دهند.این علائم در مرحله سوم دلبستگی قابل تشخیص است. در این مرحله کودک با مادر از راه دور ارتباط برقرار می کند و با صدای مادر هم آرامش پیدا می کند. برای یک نوزاد مجاورت با مادر اهمیت تکاملی دارد زیرا کودک انسان وابسته به انسان های دیگر است و اگر این همزیستی نبود نسل بشر منقرض می شد.

دکتر پژوهنده با اشاره به این که ۳ سالگی اوج مرحله دلبستگی خاص است، تصریح می کند: کودک در این سن در مجاورت مادر با صدا و لمس بدن مادر به امنیت و آرامش می رسد و با حرف زدن رفتارهای دلبستگی خود را نشان می دهد.در مرحله چهارم که «مشارکت» نام دارد، کودک کم کم یاد می گیرد که با اطمینان از حمایت مادر می تواند از او کمی فاصله بگیرد و کارهای مستقلی انجام دهد. او می تواند پس از ۳ سالگی غیبت های موقت مادر را برای چند ساعت تحمل کند. می تواند به مهد کودک برود وکس دیگری را جای مادر بپذیرد و با او رفتارهای صمیمانه ای برقرار کند.

● حاصل مراحل دلبستگی

جمع بندی این مراحل مشخص می کند که کودک چه نوع سبک دلبستگی پیدا کرده و براساس پذیرنده بودن، پاسخگو بودن و در دسترس بودن مادر، ایمن، دوسوگرایا اجتنابگر است. کودکی که دلبستگی ایمن دارد می تواند در حدود ۲ سالگی از مادر چند متری فاصله بگیرد، بازی کند و چند دقیقه ای تنها باشد. اما بعد سمت مادر برمی گردد و چند لحظه ای می ماند و احساس آرامش و امنیت می گیرد و دوباره به سمت بازی اش می رود. در این جا ۲ ویژگی نشان دهنده ایمنی کودک است یکی اکتشاف و جست وجوگری و دیگری بازی است. در واقع بازی و اکتشاف ۲ ویژگی است که اگر در کودکی وجود داشته باشد می توانیم بفهمیم که سبک دلبستگی ایمن دارد. کودکی که برای بازی و اکتشاف نمی تواند از مادر فاصله بگیرد یا اگر فاصله می گیرد بازی نمی کند و فقط گوشه ای می نشیند و اکتشاف خاصی در محیط انجام نمی دهد، احساس ایمنی ندارد و سبک دلبستگی ایمن ندارد.

کودکان دوسوگرا بسیار وابسته هستند. سر و صدای زیادی راه می اندازند، با احتیاط زیادی نسبت به محیط رفتار می کنند و در وجودشان ترس و اضطراب دائمی دارند. از طرفی پذیرای افراد جدید نیستند و برای جلب توجه دیگران در بازی های خود سر و صدای زیادی به راه می اندازند. وقتی مادر نیست گریه می کنند و در بازگشت مادر هم خشم و پرخاشگری از خود بروز می دهند. کلمه «من نمی توانم» را زیاد به کار می برند و نسبت به توانایی های خود مشکوک اند.کودکان اجتنابی در مقابل از رابطه اجتناب می کنند و حضور یا نبود مادر تفاوتی برای آن ها نمی کند. در مقابل افراد غریبه احتیاط کمی نشان می دهند و برای غیبت مادر نیز بی تابی چندانی نمی کنند. در بازی های خود نقش های منفعلانه را قبول می کنند نقش هایی که به تعامل با دیگر کودکان نیازی ندارد. دوستان کمی دارند و ترجیح می دهند که وارد بازی ها نشوند و به تنهایی بازی کنند . شناسایی این رفتارها در کودک توسط والدین می تواند به تشخیص سبک دلبستگی کودک منجر شود و والدین را نسبت به وضعیت روانی فرزند خودآگاه کند.

سبک دلبستگی چنان که پیشتر نیز اشاره کردیم تا سن ۵ سالگی تثبیت می شود و والدین ۵ سال فرصت دارند که کودکی با سبک دلبستگی ایمن تربیت کنند تا سلامت روانی و روحی او در سال های بزرگسالی تضمین شود.



روزنامه خراسان

ناخن‌جویدن

از بیشترین واکنش‌های عصبی که در عین حال اختلالی در رفتار نیز به حساب می‌آید، واکنش ناخن‌جویدن است.

از بیشترین واکنش‌های عصبی که در عین حال اختلالی در رفتار نیز به حساب می‌آید، واکنش ناخن‌جویدن است.
این امر که در بین همه افراد و در همه مراحل زندگی به چشم می‌خورد، بین کودکان به ویژه کودکانی که در سنین نوجوانی و بلوغ هستند، بیشتر دیده می‌شود.
ناخن‌جویدن که در افراد نشانه‌ای از اضطراب و گاهی عادت است، در هنگام استرس و اضطراب بیشتر خودش را نشان می‌دهد. ناخن جویدن همچنین می‌تواند باعث بروز مشکلاتی از قبیل کاهش اعتماد به نفس شود؛ به این صورت که کودکانی که ناخن می‌جوند، اغلب بین هم‌سن‌ و سالان خود دستانشان را مخفی می‌کنند و این موضوع باعث خجالت آنها می‌شود.
در هر حال ناخن‌جویدن یک اختلال محسوب می‌شود و از بین بردن آن در دوران کودکی آسان‌تر است زیرا این مسئله ممکن است تا بزرگسالی ادامه داشته باشد و بعدها به‌صورت یک عادت درآید.
فرم ساده جویدن ناخن به این صورت است که کودک با کوچک‌ترین اضطرابی انگشت به دهان برده و شروع به جویدن می‌کند. این کار هم تا جایی ادامه پیدا می‌کند که زخم‌های بزرگ و کوچکی در بین انگشتانش ظاهر می‌شوند.
اما ناخن جویدن در کودک از چه امری حکایت می‌کند؟ پاسخ این است که در مرحله اول این اختلال نشانه نوعی عدم‌تعادل احساسات در کودک است؛ البته در مراحل شدیدتر حاکی از وجود نوعی تضاد درونی یا فشارهای سخت و عصبی است. گاهی هم ممکن است نشانه‌ای باشد از وجود ترسی که منشأ آن مهم یا حتی جزئی است.
در کل اگر ناخن جویدن به‌علت یادگیری و عادت نباشد، حاکی از نوعی نگرانی و ناراحتی است؛ یعنی کودک وضعیتی را احساس می‌کند که برای غلبه برآن چاره نمی‌بیند جز اینکه به‌خود بپیچد، با لباس خود بازی کند، انگشت به دهان فرو برد، مویش را بکند، اشیاء دور و بر را به دهانش ببرد و بمکد، ناخن بجود و...
به هر ترتیب اینکه کودک از این کار چه بهره‌ای می‌برد، باید گفت که ناخن‌جویدن وسیله‌ای است برای پایین آوردن فشار درونی به گونه‌ای که کودک با انجام آن احساس راحتی و آرامش می‌کند. البته این احساس آرامش چندان طولانی نیست و او ناگزیر پس از ساعاتی به حالت اول خود بر می‌گردد.
این حالت در اوایل بلوغ و نوجوانی شدیدتر است؛ به‌طوری که طبق یک بررسی حدود یک سوم افراد ۱۵ ساله ناخن می‌جویدند و از این عده، حدود یک‌سومشان کسانی بودند که قبلا هم این کار را می‌کردند.
این حالت در سنین مدرسه کودکان نیز کم نیست ولی براساس تجربه، با افزایش سن شدت آن رو به کاهش می‌رود. همچنین آمار مبتلایان به این اختلال در پسران به‌مراتب بیشتر از دختران است.
علت قطعی این اختلال هنوز روشن نیست با این حال بررسی‌ها نشان داده‌اند اغلب کسانی که ناخن می‌جوند جزو این گروه‌ها هستند: کودکانی که در خردسالی به‌طور ناگهان از شیر گرفته شده‌اند، کودکان دشوار یا بیش‌فعال، کودکانی که محیط زندگی‌شان توأم با ناامنی و یا احساس محرومیت است، کودکان زود‌رنج و حساس، مبتلایان به سوء تغذیه یا کودکانی که در سال‌های اول زندگی عادت به مکیدن انگشت داشته‌اند. اما در این میان عواملی هستند که سبب تشدید این حالت در کودکان می‌شوند.
مثلا در مواردی که کودکان مدرسه امتحان دارند و برای نتایج امتحانات دلواپس هستند، تماشای فیلم‌های مهیج در سینما و تلویزیون یا شنیدن داستان‌های هیجان‌انگیز و نگران‌کننده، خشم و عصبانیت، خواندن کتاب‌های مهیج و داستان‌های تحریک‌کننده، زمانی که کودک با سرزنش غیر‌عادلانه مواجه شده یا تنبیه شود، زمانی که کودک نسبت به والدین احساس خصومت دارد ولی جرأت بیان آن را ندارد. البته دوران بلوغ خود موجب آشفتگی و بروز این حالت و احساس فشار می‌شود.

● بی‌اعتنایی راه‌حل نیست
اکثر والدینی که کودکشان مبتلا به این اختلال است، هنوز نمی‌دانند که این مشکل در کودکشان قابل پیگیری است یا اینکه نباید به آن اعتنایی کنند؟
عده‌ای از روان‌شناسان معتقدند این حالت نوعی واکنش در برابر امور و جریانات مختلف است و نیاز به بررسی طولانی ندارد. اما گروهی دیگر که اکثریت صاحب‌نظران را تشکیل می‌دهند، ناخن‌جویدن را عارضه روانی به حساب می‌آورند و معتقدند هرچند کنترل این اختلال امری دشوار است ولی تحت هیچ شرایطی نباید نسبت به درمان آن بی‌اعتنا بود؛ یعنی این امکان وجود دارد که کودک خیلی زود این عادت را رها کند ولی در همین مدت هم زخم‌های ایجاد شده روی انگشت ممکن است کودک را در معرض بیماری‌های عفونی قرار دهد یا اینکه این رفتار کودک را مستعد ابتلا به اختلالات دیگری کند.
در این میان برای درمانگر چنین کودکی ضروری است تا معلوم شود آیا وضع خواب کودک کافی است؟ آیا در خانه به میزان کافی سرگرمی و اشتغال دارد؟ شرایط کودک در خواب، در تنهایی، در مدرسه، بین جمع دوستان چگونه است و... شناخت این عوامل نیز به این علت است که درمانگر بداند آیا درمان کودک باید ناشی از درک مسائل او باشد تا بتوان راهی مناسب برای اصلاح وضع و درمان او در پیش گرفت.

● تهدید نکنید!
اما اینکه از چه شیوه‌هایی باید در این راه استفاد کرد هم پاسخ‌های متعدد و متنوعی دارد. ولی به‌طور کلی هدف این است سعی کنیم برخی از خواسته‌های کودک را با چیزهای دیگر جایگزین کنیم از قبیل:
دادن امنیت زیستی، روانی، عاطفی، اجتماعی به کودک، زنده کردن احساسات ارزنده و بی‌مایه جلوه دادن احساسات غلط او، جانشین کردن آدامس هنگام شروع ناخن‌جویدن، در مواردی تلخ کردن انگشت کودک فقط به این خاطر که او را از مرحله غیرارادی ناخن‌جویدن به مرحله ارادی برسانیم، مشغول کردن کودک به خواندن، نوشتن، بازی کردن، دویدن، جهیدن و بالاخره تشویق کودک از طریق فعالیت‌های مدرسه‌ای، ورزشی و... حتی گاهی کودک را وادارید که کاغذی را پاره کند یا چیزی را با شن بسازد، دست به آب بزند و یا آب‌بازی کند.
زمانی از او راه‌حلی بخواهید که خود کودک بگوید در چه شرایطی آرام است و می‌تواند ترک عادت کند. در مواردی به او تذکر دهید که تو بزرگ شده‌ای و این کار تو خوب نیست و در نهایت، در موارد حاد با یک روانپزشک مشورت کنید تا به وضعیت عصبی کودکتان بیشتر رسیدگی شود.
اما فراموش نکنید که باید برای ترک این عادت در کودک از دادن وعده‌های بزرگ که قادر به انجام آن نیستید، خودداری کنید و در اصطلاح کودک‌تان را گول نزنید. گفتن جملاتی مثل «اگر یک بار دیگر این کار را بکنی، دوستت ندارم» نه تنها کارساز نیست بلکه باعث افزایش اضطراب و تشویش کودک نیز می‌شود.
به‌طور کلی در کودک به خاطر جویدن ناخن‌ها ایجاد ترس نکنید زیرا این عمل در کودک اضطراب و احساس گناه به وجود می‌‌آورد و باعث تشدید جویدن ناخن می‌شود. همچنین سرزنش، تحقیر، تهدید و تنبیه کودک نه تنها هیچ اثر درمانی نخواهد داشت بلکه این عادت را تشدید می‌کند و باعث اختلالات دیگری نیز می‌شود.

«اریگامی» سرگرمی و بازی خلاقانه برای کودکان

روان شناسان می گویند یکی از ویژگی های خانواده سالم این است که اعضای آن روزانه حداقل ۲ ساعت در کنار یکدیگر باشند. اما متاسفانه زندگی یکنواخت و ماشینی بسیاری از ما باعث شده است حتی در منزل هم به دنبال کار خود باشیم. مشغله زندگی شهری باعث شده است به خود حق دهیم که ساعاتی در منزل را فقط به خود مان و آنچه دوست داریم اختصاص دهیم.

این در حالی است که اگر اعضای خانواده برای انجام کارهای مختلف همکاری کنند و هم نظر باشند و اوقات فراغت و استراحت خود را در کنار هم بگذرانند، به مراتب بیشتر از با هم بودن لذت می برند. در گذشته برای غنی کردن اوقات فراغت شبانه اعضای خانواده دور هم جمع می شدند و به کارهایی مثل شاهنامه خوانی، قصه گویی و بازی هایی مثل منچ می پرداختند.

در حال حاضر بازی هایی مثل شطرنج چند نفره، دومینو، لونپوس و انواع تفریحات و بازی های فکری به بازار آمده است که هر یک طرفدارانی دارد. در این میان برخی از این بازی ها کمتر شناخته شده و در عین حال بسیار پرکاربرد و علمی است. حتما خاطره موشک کاغذی و کشتی کاغذی و نمکدان کاغذی را از دوران کودکی به یاد دارید. اریگامی یا هنر تا کردن کاغذ در واقع یک هنر شناخته شده و قدیمی ژاپنی است که سال هاست از مرز سرگرمی عبور کرده است و در بسیاری از علوم کاربرد دارد. درباره این هنر جالب پای صحبت های محسن موسوی زاده استاد اریگامی نشستیم تا درباره این هنر بیشتر بدانیم.

ادامه مطلب ...

پرخاشگری در کودکان و راه های مقابله با آن

 اغلب کودکان غیظ و خشم زیاد خود را ابراز می‌دارند ولی همراه با رشد سنی و عقلی نسبت به کنترل خشم خود بهتر می‌شوند، این بهبود بستگی به شخصیت موروثی محیط خانوادگی، هوش و رشد آنان دارد.
کودک تا شش ماهگی زمانی که انتظار غذا می‌کشد یا چیزی به او می‌دهند که نمی‌خواهد یا وقتی به کاری وادارش می‌کنند از خود خشم و غیظ نشان می‌دهد در سن 15 ماهگی نیز از این که به او اجازه نمی‌دهند در غذا خوردن دخالت کند عصبانی می‌شود.
از 1 تا 3 سالگی در مرحله منفی‌گرایی و لجبازی است آنان می‌توانند حاکمان و مستبدان کوچک باشند.
آنان از کسی که بازی‌شان را قطع کند متنفر می‌شوند و ممکن است از روی خشم اشیا را پرتاب کنند.
از 18 ماهگی در هنگام ناراحتی لگد می‌زنند.
از 2 تا 5/2 سالگی مستعدند برای مالکیت یک اسباب بازی بچه‌های دیگر را بزنند.
از 3 تا 4 سالگی کودکان به تدریج زبانی به کار می‌گیرند تا از طریق آن احساسات پرخاشگرانه خود را خالی کنند.
در حدود سن 6 سالگی اغلب لگد زدن و کتک کاری دوباره تکرار می‌شود.
در سن 8 تا 9 سالگی کودکان بیشتر بحث و جدل و به کار بردن نام‌های توهین آمیز و دشنام را جایگزین پرخاشگری‌های جسمانی می‌کنند.

ادامه مطلب ...

تعــــریف افســردگـــی کـــودکان

افسردگی در کودک و بزرگسال معنای مشابهی ندارد و نشانه های هر کدام متفاوت است. به طور کلی، افسردگی عبارت است از احساس درماندگی و به بن بست رسیدن؛ گاهی این اختلال علائم جسمانی دارد و گاهی علائم روانی؛ در بسیاری از موارد نیز علائم جسمانی و روانی همزمان دیده می شود. پژوهش ها نشان داده است که افسردگی می تواند از آغاز زندگی یعنی دوران نوزادی هم پدید آید. برای مثال ، زمانی که نوزاد به مرحله ای از رشد می رسد که مادر خود را می شناسد ( شش تا هشت ماهگی ) جدا شدن از مادر موجب بروز حالات افسردگی در طفل می شود.

ادامه مطلب ...