آنچه در زیر می خوانید گزیده ای از مطالب و بازی هایی است که در کتاب " شناخت از طریق بازی:راهنما برای کارگاه های کودکان۷-۱۴ ساله و گروه های سنی بالاتر" نوشته کواچتسرزیچ، اسلابودانکایانکویچ ودیگران. ترجمه زهره قایینی از سوی کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان در سال ۱۳۷۶منتشر شد.
این بازی ها حاصل تجربه مستقیم گروهی از روانشناسان با کودکانی از بلگراد و شماری از شهرهای صربستان است که در نتیجه جنگ آسیب روانی دیده بودند. از آن جا که این تجربه برای همه کودکانی که به گونه ای آسیب روانی دیده اند، مفید و موثر است و چاپ این کتاب دیگر در بازار موجود نیست.
کار گاه های "شناخت از طریق بازی" جنبه ی آموزشی ندارند، اما بر روند رشد کودکان تاثیر می گذارند و به آن ها امکان می دهند تا به تجربه های نو دست یابند.
هدف از برپایی چنین کارگاه هایی برانگیختن حس رقابت در کودکان، تقویت قدرت بیان وتجربه های درونی برای آن هاست. روش خلاقانه ی کارگاه ها بر: تجربه ی بازی – شناخت- رشد استوار است.
هر کارگاه را همزمان دو نفر اداره می کنند. بهترین روش آن است که هر یک از این دو تسهیلگر با یک گروه از کودکان کار کند، زیرا کمک به کودکان، که خود به گروه های کوچک تقسیم شده اند، ضرورت دارد.
شمارمطلوب شرکت کنندگان هر کارگاه بین ۱۲تا۱۵ نفر است. با کمتر از ۸ نفر، کار سطحی می شود و کیفیت و تاثیر آن کاهش می یابد. لازم نیست که کودکان شرکت کننده در یک کارگاه همسن باشند، اما اختلاف سنی آن ها نباید بیشتر از ۳تا ۴سال باشد.
این کارگاه ها نزدیک به دو ساعت زمان می برند. اگر زمان کوتاه تر باشد، اداره کنندگان کارگاه باید دقت کنند که ساختار اصلی آن حفظ شود. اگر هم بیشتر ازمدت تعیین شده به درازا بکشد، باید زمانی را برای استراحت شرکت کنندگان در نظر گرفت.
شرکت کودکان در کارگاه همیشه باید داوطلبانه باشد. اما بهتر است همه ی کودکان در بازی ها شرکت کنند وتنها تماشاگر نباشند. جو کارگاه آزاد و بدون قید است، اما فعالیت ها هدایت شده و دارای ساختار مشخص اند. یکی از نکات مهم در تشکیل کارگاه، تعیین کارهای مجاز و غیر مجاز است. به توافق رسیدن با شرکت کنندگان در زمینه ی چند اصل اساسی سودمند خواهد بود، همچون ورود و خروج از محل تشکیل کارگاه، نظم نشستن، سر و صدا و... اگر با کودکان صمیمانه به توافق برسیم، احتمال بیشتری وجود دارد که کودکان مقررات را رعایت کنند.
بازی هایی آشنایی با یکدیگر و معرفی
این بازیها در صورتی که قبلا اعضای گروه با یکدیگر آشنا نشده باشند برای اشنایی متقابل، و اگر همدیگر را می شناسند برای اشنایی و نزدیکی بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند.
بازی های دست گرمی
بازی های دستگرمی قبل از موضوع اصلی کارگاه بازی می شوند. در این بازی ها شرکت کنندگان با انجام حرکتهای بدنی، حرکت در فضا یا بیان جملات به شکل غیر معمول، آرام می شوند و خود را باز و رها می کنند.
به همین طریق بازی یک جسم را مجسم کنید را می توانید اجرا کنید. به جای شخص یک شیء را انتخاب می کنید.
پیشنهاد: اگر بچه ها بخواهند بازی را ادامه دهند، می توانید با کلمات خشک – تر و یا صاف – کج بازی کنید.
بازی های اعتماد، همکاری و همبستگی گروهی
در این بازی ها، از حرکات بدن، حرکت در فضا، بیان لفظی و شکلهای گرافیکی استفاده می کنیم. می توان این بازی ها را دو به دو یا کل گروه با هم بازی کنند. هدف مشترک این بازی ها رشد و گسترش همکاری و اعتماد میان اعضای گروه است. که در آخر منجر به تقویت و حفظ همبستگی و یکپارچگی گروهی می شود. با انجام این بازی ها، بچه ها کارگاه های بازی را محل امنی می یابند که می توانند خود را آزاد و رها بیان کنند.
پشنهاد: بازی درخت بید بهترین نمونه بازی ها «اعتماد» است . خود «درخت بید» اگر کاملاً احساس آرامش کند و به دو نفری که او را به نوسان در می اورند اعتماد کند، بسیار لذت می برد. از سوی دیگر گروه هم بر آن می شود که از اعتماد او سوء استفاده نکند، چون همه بار «درخت بید» می شوند.
پیشنهاد: قوانین این بازی را باید خیلی روشن و دقیق برای بچه ها توضیح دهید. با این همه، بچه های کوچک اغلب خیلی دیر متوجه همه نکات می شوند و تا مدتی احتیاج به کمک دارند. مقررات بازی را بخاطر آنها بیاورید، چه کسی و چه موقع باید پیام را بفرستد، چه کسی و چه موقع مأمور پست، فرستنده می شود، چه کسی بلند می شود و چه کسی می نشیند.
بازیهای سنتی:
در اینجا چند بازی سنتی پیشنهاد شده است . برخی از آنها برای موضوعهای اصلی کارگاه بسیار مناسب هستند. اما برخی از آنها به موضوع اصلی ربطی ندارند. اما بچه ها آنها را دوست دارند. به هر حال این بازیها را به بچه ها پیشنهاد می کنیم، چون آنها را یاد می گیرند و وقتی تنها هستند بدون حضور بزرگترها می توانند بازی کنند.
مربی وظیفه دارد که بچه ها را کمک کند تا در تشخیصهای خود قبل از همه بر شباهتهای نقاشی ها تکیه نکنند (که نباید پذیرفته شوند) بلکه با استفاده از توضیحاتی که قابل ترسیم نبودند. (نرمی، سردی، پر مویی، فلزی...) به نتیجه برسند. مربی باید به بچه ها کمک کند که در تشخیص خود به تصاویر گرافیکی ناقص بهای زیادی ندهند. در دادن حکم، لمس کنندگان هر دو گروه باید حضور داشته باشند. بدین طریق مقایسه ها و آرای آشفته و بی نظم کاهش می یابد . علاوه بر این، لمس کنندگان بیش از دیگران درباره اشیاء اطلاعات دارند و بنابراین دراین فرایند بیش از همه ذینفع هستند.
وظایف
دور اول: در دو کیسه یکی از اشیاء یکی بوده و دیگری با هم متفاوتند (کیسه اول، مداد، جغجغه، کیسه دوم: مداد ، معکب)
دور دوم: در دو کیسه هر دو شی یکی هستند (کیسه اول و دوم هر کدام شامل: یک حلقه و یک مکعب سوراخ دار)
دور سوم: در دو کیسه یکی از اشیاء یکی بوده و دیگری متفاوت (اما شبیه به هم هستند) : (کیسه اول : شکلات ، یک ریل، کیسه دوم شکلات و یک ریل – بخش های مختلف یک ریل اسباب بازی، که در عین شباهت منحنی های متفاوت دارند. )
پیشنهاد: از اشیاء دیگر هم می توانید استفاده کنید. فقط ضروری است که اشیاء در دورهای مختلف بازی یکی باشند، شبیه باشند، یا متفاوت باشند در دور اول اشیایی که مورد استفاه قرار گرفته اند را می توان نام برد. در دور دوم و سوم اشیا نامی ندارد بلکه می توان شباهت آنها را به چیزی ذکر کرد یا یادآور شیء دیگر باشند. بعلاوه وقتی در دو کیسه اشیایئ یکی باشند باید رنگشان هم مثل هم باشند. در دور آخر می توان در کیسه آب نبات یا شکلات گذاشت تا آنها را کیسه سحرآمیز به بچه ها جایزه بدهد.
هر چقدر تعداد اشیاء درون کیسه ها و دور بازی بیشتر باشد، بازی دشوارتر خواهد بود.
مواظب باشید که بین گروه ها جو رقابت به وجود نیاید. اگر چنین اتفاقی افتاد، مربی باید فوراً روشن سازد که هیچ نوع رقابتی وجود ندارد، و موفقیت آنها بستگی به تشخیص مشترک و صحت آن دارد بدین معنی که آنها باید همکاری کنند نه رقابت.
وقتی زوجهای «لمس کننده» و نقاش را انتخاب می کنیم، مربی باید تلاش کند که همه بچه ها را در بازی شرکت دهد. مواد:
مواد برای آرم ها: کاغذ سفید یا رنگی، ماژیک یا مداد شمعی، قیچی، سنجاق (برای آرم ها)
برای بازی اصلی: ۴ دستمال برای بستن چشم ، ۲ کیسه و ۱۰ شیء (همانطور که در توضیح بازیها گفته شد هم شبیه و هم متفاوت باشند.)
زیبا و قشنگ
آرم: بچه ها «هر چه دوست دارند» را نقاشی می کنند و دورش را می برند و آرم درست می کنند. می تواند هر چه باشد: یک کیک خوشمزه، یک اسباب بازی، یک حیوان، یک شخص.بازی اولیه
کلمات زیبا – وحشتناک
در این بازی بچه ها با راهنمایی دو کلمه بی معنا را خلق می کنند، معنای یک از آنها چیزی زیبا و دیگری وحشتناک خواهد بو. این بازی مقدمه موضوع اصلی است. لازم است که بچه ها ایده یا فکری وحشتناک در ذهن داشته باشند، تا در بازی بعدی که یک تخیل هدایت شده است بتوانند آن را مشخص کنند.
همه افراد گروه روی کف زمین می نشینند. مربی به بچه ها می گوید: حالا کلمات زیبای مخلتفی می گوئیم که معنی داشته باشد. سعی کنید هر چه می توانید کلمات زیبا به یاد آورید. ما همه این کلمات زیبا را روی یک ورق کاغذ می نویسیم. آنها را وادار کنید که تا می توانند کلمات زیبا به یاد آورند. آنها را روی کاغذ یا تخته سیاه بنویسید: خوبه، حالا کلمات وحشتناک معنی دار بگوئید. کلمات که واقعاً بد و ترسناک هستند. کلمات وحشتناک را نیز طرف دیگر کاغذ یا روی تخته می نویسید، به طوری که کلمات زیبا ووحشتناک ضد هم باشند.
وقتی همه کلمات زیبا و وحشتناک نوشته شدند، بچه ها با راهنمایی مربی کیفیت های اولیه مشخصه زیبا را جستجو می کنند (برای مثال، گرم، نرم، روشن، شاد...) این کیفیت ها در کنار کلمات زیبا نوشته می شوند. برای مثال در کلمه خورشید چه چیز زیباست، (خورشید اولین کلمه فهرست کلمات زیباست) و همینطور از بچه ها درباره هر کلمه سوال می شود تا ۳-۴ کیفیت ایده «زیبا» مشخص شود.
همین کار را با کلمات وحشتناک تکرار می کنیم: چه چیز در کلمه وحشتناک است، این کلمه نیز در اول فهرست کلمات وحشتناک قرار دارد. از بچه ها سوال می شود تا ۳-۴ کیفیت اولیه ایده وحشتناک به دست اید (تاریک، سرد، ترس، غمگین و ...)
بچه ها بر اساس یکی از کیفیت های زیبا، کلمه ای تازه که وجود ندارد می سازند، که از حالا به بعد در این بازی معنی زیبا می دهد. کیفیت های تعیین شده برای زیبا بلند خوانده می شود و مبی می گوید: حالا یک کلمه جدید و بدنو معنی می سازیم. کلمه ای که تاکنون وجود نداشته است، اما دارای همه کیفیت هایی است که ما درباره زیبا گفته ایم. این کلمه به نظر ما زیبا می آید (اگر چند کلمه پیشنهاد شد، یکی را انتخاب کنید). به همین طریق بچه ها بر اساس کیفیتی برای وحشتناک باید کلمه ای جدید بسازند که وجود ندارد، که از حالا به بعد در این بازی معنی وحشتناک می دهد یک کلمه جدید برای وحشتناک بسازید که تاکنون وجود نداشته است .موضوع اصلی
آن وحشتناک مضحک چیست؟
هدف از این تخیل هدایت شده آن است که بچه ها در جوی که احساس آرامش و حمایت می کنند با منابع بالقوه ترس «بازی» کنند . این بازی زمانی معنا و حقانیت می یابد که فرد با کلمه انتخابی و بی معنای وحشتناک در ذهن خود منبع واقعی و مشخص ترس را تصور کند یا در همان سطح شناخت باقی بماند که ترس با هیچ شیء خاصی در ارتباط نیست.
شیوه کار
۱- آرامش
۲- تخیل هدایت شده
۳- خروج از تخیل
حالا رنگ آن تغییر می کند. فرض کنید نارنجی بود.. و حالا آبی... و حالا صورتی است. فکر کنید حالا یک جفت کفش کتانی سبز به چا دارد. به کفشهای سبز ... نگاه کنید . فکر کنید دامن قرمز خالدار بر تن دارد و به موهایش روبان زرد زده است. حالا با این لباس ها فکر کنید دستهایش را محکم روی سقف می زند. فکر کنید راه افتاده و به سمت گوشه ای از سقف می رود... بعد گوشه دیگر... خودش را در یک گوشه جمع می کند، جمع می شود، کوچک می شود به اندازه یک پینه دوز... حالا یکی از پاهایش بزرگتر می شود... دوباره کوچک می شود... دماغش بزرگ می شود.. و بعد دوباره کوچک می شود. حالا دوباره به وسط سقف می رود. خمیازه می کشد، انگار خوابش می آید. دوباره کوچکتر می شود، اندازه یک نقطه. حالا هر چقدر می خواهید آنرا بزرگ کنید.... حالا کمی آن را به هم بریزد ... به آن ماتیک قرمز بزنید... حالا وسط سقف نشسته است، آواز می خواند و گیتار می زند وقتی آوازش تمام شد می نشیند، یک پستانک دهانش می گذارد و راضی به نظر می رسد.
حالا تصورکنید که یک تکه طناب او را نگاه داشته است و آن طناب می تواند پایین و بالا برود. وقتی شما طناب را می کشید، ... به طرف سقف بالا می رود، و وقتی آن را شل می کنید با طناب پایین می آید. خوب حالا اجازه دهید کمی پایین بیاید... هر چقدر می خواهید، و بعد دوباره آن را بالا ببرید. می توانید هر چقدر می خواهید این کار را تکرار کنید.
وقتی آن را خیلی پایین آوردید، به شما نزدیک شد، به آن نگاه کنید، شاید دیگر آنقدر وحشتناک نباشد... شاید بتوانید به او بگویید سلام... شاید بتوانید اسم خودتان را به او بگوئید . پستانک را از هانش بردارید تا نامش را به ما بگوید، نام حقیقی اش را ما نام ... بر او گذاشته ایم . اما شاید نام او چیز دیگری باشد. بگذارید نامش را بگوید به دقت به او نگاه کنید. شاید تنهاست چون همه از او می ترسند. شاید او می خواهد با شما دوست شود اما نمی داند چطور، شاید بتوانیم انگشت کوچکمان را به طرف او دراز کنیم تا با او دست بدهیم. شاید بتوانیم به او شیرینی یا شکلات تعارف کنیم... حالا او به سقف باز می گردد، یا نزد شما می ماند، یا جای دیگری می رود... بگذارید هر کاری می خواهد انجام دهد.
بازی های پایانی:
۱ - «خنده دارترین وحشتناک» را بکشید.
بچه ها یکی از خنده دارترین شکل وحشتناک ...خود را به هنگامی که در تخیل فرو رفته بودند نقاشی می کنند.
۲- بحث گروهی: هر بچه وحشتناک... خود را نشان می دهد. شبیه چیست، چگونه آن را تصویر کرده بود، وقتی خیلی مضحک شده بود، چه شکلی داشت، آیا وقتی با شما آشنا شد نامش تغییر کرد یا همان نام را داشت...
نمایشگاهی از تصاویر «مضحک – وحشتناک» درست کنید. مواد
مواد لازم برای ساختن آرم ها
تخته سیاه یا یک ورق کاغذ بزرگ که روی دیوار آویزان کنید تا کلمات زیبا و وحشتناک را روی آن بنویسید.
گچ یا ماژیک
کاغذ برای نقاشی مضحک ترین موجود وحشتناکمشاجره برای بهترین معلم
آرم: صورت معلمی که بچه ها دوست دارند نگاه کنید، یعنی معلمی که دوست دارند داشته باشند (در آخر کارگاه آرمها را روی پوستر کنار هم و در چند ردیف بچسبانند، مثل یک عکس گروهی. قاب قشنگ برای دور آن درست کنید.
بازی معرفی
بحث گروهی:
ارائه آرمها: هر کس بگوید که چه معلمی را کشیده است و چرا؟
می توانید بگویید این چه نوع معلمی است؟ (مربی و دستیار با میمیک و حالتهای صورت شخصیت های مختلف معلم را نشان می دهند و بچه ها حدس می زنند که چه نوع معلمی است).
۱– دستیار با پانتومیم یک معلم عصبی را نشان می دهد: او بچه ها را می زند، داد می زند، تهدید می کند، با عصبانیت به آنها نگاه می کند.
۲- دستیار با پانتومیم یک معلم کسل کننده را نشان می دهد: او خمیازه می کشد، از پنجره به بیرون خیره می شود، مایل نیست به حرف بچه ها گوش کند، بهت زده به آنها نگاه می کند.
مربی از بچه ها دعوت می کند که با پانتومیم چند نفر از معلم های خود را نشان دهند، و دیگران باید حدس بزنند او چه نوع معلمی است . مربی از بچه ها می خواهد معلمی را که او می خواهد نشان دهند:
۱– معلمی که پر شور است، و با علاقه به بچه ها پاسخ می دهد.
۲- معلمی که دانش آموزان را تحریک و تشویق می کند تا سوالات را پاسخ دهند.
بازی مقدماتی برای موضوع اصلی
انواع من یک داستان برای شما می گویم:هر کس در جمع که گرد دور هم نشسته اند، یک یا دو جمله راجع به بهترین معلم ممکن در جهان بازگو می کند.
پیشنهاد: اگر شخصیت های مورد دلخواه بچه ها ضد یکدیگر بوند، فقط آنها را یادداشت کنید. اراد مختلف رفتارهای متفاوتی را می پسندند. (برای مثال، برای برخی معلم سختگیر مطلوب است و برای برخی چنین نیست.موضوع اصلی
مشاجره برای بهترین معلم
بچه ها برای انتخاب بهترین معلم یک ژوری (هیئت داروی) تشکیل می دهند و برنامه ای برای آن تنظیم می کند. بنابراین بچه ها در جایگاهی قرار می گیرند که معیارهای خود را برای یک معلم خوب، توضیح دهند و به طور غیر مستقیم مردم را به طور کلی ارزشیابی کنند، همچنین در طول بازی با خودشان به عنوان شرکت کننده ای فعال در ایجاد روابط خلاقانه در مدرسه، روبرو می شوند. روش کار
۱– بچه ها با گفتگو و مطالعه تحریک می شوند که خود را به عنوان عضو ژوری که باید معلم جدیدی را انتخاب کند، تصور کنند.
۲- بچه ها برای یک معلم جدید یک آگهی درست می کنند.
۳- بچه ها فهرستی از سوالات متقاضیان گردآوری می کنند.
۴- بچه ها با متقاضیان مصاحبه می کنند.
۵- بچه ها پاسخ ها را رسیدگی می کنند، تصمیم می گیرند و فهرستی به ترتیب اولویت آنها تهیه می کنند.
۷- مراسم انتخاب معلم با توضیح و پاسخ به درخواستهای مابقی متقاضیانی که استخدام نشده اند
دستیارانی که نقش معلم را بازی می کنند تلاش می کنند خصوصیات معلمی که نقشش را بازی می کنند، بیان کنند و از آن زوایا به سوالات کمیته پاسخ دهند، مستقل از آنکه خودشان چه عقیده ای دارند.
موارد مورد نیاز:
- مواد مورد نیاز برای آرمها
- چهار شرح حال معلم که در آگهی برای کار توضیح داده شده است.
- کاغذ و مداد برای کمیته مصاحبه کننده
به شما نشان می دهم که فکر می کردم آنها به من چه نشان دادند.
ارم: هر یک از بچه ها یک آرم برای فردی که در سمت راست آنها نشسته است می سازند، اما آرمی که آن فرد می خواهد. موضوع اصلی:
آنچه را فکر می کنم آنها به من نشان دادند به شما نشان می دهم.
در این بازی یک داستان به وسیله پانتومیم از یک بچه به دیگری منتقل می شود. در پایان هر بچه می گوید که از نفر قبلی خود چه فهمیده است، یعنی تلاش می کند آن را به نفر بعد منتقل کند. بچه ها با انجام این بازی علاوه بر تمرین به شکل بیان غیر کلامی، به این نتیجه می رسند، بخصوص همراه با کارگاه قبلی، که با هر انتقال پیام یک تغییر غیر عمدی در محتوی ایجاد می شود.
روش کار:
۱ – بچه ها به دو گروه تقسیم می شوند: یک گره داستانی تعیین شده را با با پانتومیم از یکی به دیگری منتقل می کند. گروه دیگر داستانی را که پانتومیم می شود را مشاهده می کند.
۲- هر یک از اعضاء گروه که داستان را با پانتومیم بازگوی می کنند، گزارش می دهند که از نفر قبلی خود چه فهمیدند، و آن چه می فهمیدند را با پانتومیم به نفر بعدی خود منتقل می کنند.
۳ – مشاهده کنندگان داستانی را که از پانتومیم گروه دیگر دریافت کرده اند بازگو می کنند.
۴- گروه ها نقش های خود را عوض می کنند و برنامه با داستان جدیدی تکرار می شود. کسانی که داستان را به وسیله پانتومیم انتقال می دادند حالا ناظر می شوند و کسانی که ناظر بودند حالا داستان را با پانتومیم نقل می کنند.
۵- همه اعضاء گروه پانتومیم شرح می دهند که چگونه داستان تغییر یافت.
۶- ناظر ها محتوی داستان را بازگو می کنند.
وقتی گروه اول با یکی از دستیاران بیرون رفت، مربی گروه باقی مانده را راهنمایی می کند: وقتی نفر اول گروه دیگر وارد شد، من داستانی را برای او می گویم، طوری که شما نشنوید، بعد او داستان را برای نفر بعد گروه خود پانتومیم می کند. آن فرد هر چه را فهمید برای نفر سوم گروه خود پانتومیم می کند و همینطور تا آخرین نفر گروه که داستان را بشنوند. وظیفه شما آن است که با دقت تماشا کنید و تلاش کنید بفهمید که در داستان چه می گذرد.
پانتومیمیست اول به داخل اطاق فراخوانده می شود، او را گوشه ای می برند تا دیگران صدای مکالمه آنها را نشوند. مربی به او می گوید: حالا با دقت به داستان گوش کن. وظیفه تو آن است که خیلی خوب داستان را بخاطر بسپاری و آن را برای نفر بعد گروه خود پانتومیم کنی. داستان
۱-شما گرسنه هستید و به آشپزخانه می روید تا چیزی بخورید ودو تا تخم مرغ از یخچال بر می دارید، در یک کاسه می شکنید با یک چنگال به هم می زنید، سپس ماهیتابه و روغن بر می دارید روی اجاق گاز می گذارید و آن را روشنی می کنید. در آن لحظه، تلفن زنگ می زند، پاسخ می دهید و با دوستی شروع می کنید به صحبت . دوست شما خیلی ناراحت است چون واقعه بدی برایش اتفاق افتاده است، او حتی گربه می کند. شما نمی توانید مکالمه را قطع کنید، به دوستتان دلداری می دهید، و روغن روی فر شروع سوختن می کند. بالاخره مکالمه تلفنی تمام می شود، شما با عجله به آشپزخانه می روید، ماهیتابه را بر می دارید تا نسوزد، خودتان را می سوزانید و ما هیتابه را کف زمین پرت می کنید. در آن لحظه، شما به ظرف تخم مرغ ها می خورید و ظرف زمین می افتد و می شکند و تخم مرغ ها روی زمین پخش می شود با ناراحتی سرتان را بین دو دست می گیرید، روی کف اطاق می نشینید و شروع به خندیدن می کنید. برای آنکه بتوانید آسان تر داستان را دنبال کنید، هر یک از شما می تواند توجه خاص خود را فقط به یک داستان متمرکز کند.
پیشنهاد: اگر می خواهید از داستان دیگری استفاده کنید، باید داستان شامل وقایع ناگهانی و جزئیات زیاد باشد، چون از یک سو بر پایی بازی تأثیر می گذارد، و از سوی دیگر سبب می شود که در داستان به طور حتم تغییراتی به وجود آید. وقتی شما داستان را گفتید، نفر دوم گروه پانتومیم به داخل اطاق فراخوانده می شود و مربی به او می گوید: نفر اول گروه شما با پانتومیم چیزی به تو می گوید. با دقت نگاه کن. حق نداری سوال کنی، فقط نگاه کن و آنچه می فهمی را برای نفر بعدی گروه خودتان با پانتومیم بازگو کن . این رهنمودها برای همه اعضای گروه تکرار می شود. مربی به او می گوید: با دقت آنچه را با پانتومیم به تو نشان می دهند، تماشا کن، حق سوال کردن نداری، فقط تماشا کن.
۲- پانتومیمیست ها به ترتیب عکس، از آخر به اول، روایت و تفسیر خود را از داستان بازگو می کنند. حالا آنچه را فهمیدید برای ما بگوئیید. از آخر شروع می کنیم. آخرین پانتومیمیست آنچه از داستان را فهمیده است بازگو می کند، و تا به نفر او برسد. شما آنچه را از نفر قبلی خود فهمیده اید، با کلمات بیان می کنید، یعنی آنچه را تلاش کردید برای نفر بعد از خود با پانتومیم بازگو کندی.
۳ – وقتی پانتومیم زنجیره ای داستان به پایان رسیدف هر یک از اضعای گروه مشاهده گر آنچه از داستان فهمیده اید را بیان می کنند.
۴- گروه ها نقش های خود را عوض می کنند. گروهی که پانتومیم می کرد حالا در اطاق می ماند، و گروه دیگر خارج می شود. سپس یک به یک دوباره وارد اطاق می شوند، با دقت به داستا گوش می دهند و آن را با پانتومیم به نفر بعد خود منتقل می کنند. در دور اول برای پانتومیمیست اول داستان گفته می شود به طوری که دیگران نشنوند.