مشاوره تحصیلی - کودک - خانواده

وبلاگ شخصی کریم زنگنه ، کارشناس مشاوره و دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره خانواده - بازی درمانگر تخصصی کودک

مشاوره تحصیلی - کودک - خانواده

وبلاگ شخصی کریم زنگنه ، کارشناس مشاوره و دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره خانواده - بازی درمانگر تخصصی کودک

معرفی طبقه بندی جدید حیطه های شناختی بلوم

طبقه بندی هدف‌های آموزشی بلوم به طراحان کمک می‌کند که در طراحی پرسش‌های خود، جنبه‌های مختلف آموزش را لحاظ کنند. در ادامه معرفی این طبقه بندی از کتاب«سنجش فرآیند و فراورده‌ی یادگیری» دکتر علی اکبر سیف آمده است.

ابعاد فرایند شناختی

1- به یادآوردن (دانش)

وقتی هدف آموزش حفظ مطالب آموزش داده شده به همان صورت اولیه از سوی دانش آموز است، این فرایند به یادآوردن (یادآوری) نام دارد. یادآوری مستلزم یافت اطلاعات از حافظه دراز مدت است. این طبقه از دو خرده طبقه زیر تشکیل یافته است.

هدف های نمونه:

*       یادآوری فرمول به دست آوردن تعداد تصاویر در آینه های متقاطع

*       تشخیص تاریخهای درست رویدادهای مهم تاریخ آمریکا

*       یادآوری تعداد ضلع های شکل های هندسی مختلف

*       یادآوری مفهوم درصد، خزندگان، ادبیات نمایشی، قوانین نیوتن

*       بازخوانی اطّلاعات مربوط به ضرب اعداد صحیح (مثلا ؟=8×7)

مثالی برای یاد آوردی:

قطبهای آهنربا معمولاً به این صورت است نامگذاری می شوند:

الف- منفی و مثبت             ب- قرمز و آبی               پ- غربی و شرقی              ت- شمالی و جنوبی

مثالی دیگر برای یاد آوردی:

بیت زیر از کدام منبع است؟

ز سُر ستوران در پان پهن دشت                زمین شد شش و آسمان گشت هشت

الف- شاهنامه فردوسی      ب- بوستان سعدی         پ- هفت پیکر نظامی            ت- مثنوی و مولوی

مثال 3 برای یادآوردن

در نظریه اسکینر تقویت کننده چگونه تعریف می شود؟

الف- محرکی که مورد علاقه ارگانیسم است و آن را بر محرکهای دیگر ترجیح می دهد.

ب- رویدادی که وقتی بعد از رفتار می آید احتمال بروز مجدد آن را افزایش می دهد.

پ- هر پاسخی که در سلسله مراتب پاسخهای مختلف ارگانیسم در رده بالا قرار دارد.

ت- هر چیزی که وقتی به دنبال رفتار ارگانیسم می آید موجب کاهش سائق شود.

مثال4 برای یادآوری

مراحل زندگی مگس خانگی به ترتیب عبارت اند از:

الف- کرم، تخم، شفیره، مگس بالغ                         ب- شفیره، کرم، تخم، مگس بالغ

پ- شفیره، تخم، کرم، مگس بالغ                         ت- تخم، کرم، مگس، بالغ، شفیره

ث- تخم، کرم، شفیره، مگس بالغ

۲- فهمیدن

وقتی گفته می شود دانش آموزان می فهمند که بتوانند از مواد شفاهی، کتبی، یا تصویری کسب معنی کنند. فهمیدن زمانی صورت می پذیرد که دانش آموز بتواند بین دانش تازه و دانش های قبلی خود ارتباط برقرار کند. طبقه­ی فهمیدن شامل هفت خرده طبقه1-تفسیر کردن،2-مثال آوردن،3-طبقهبندی کردن،4-مقایسه کردن،5-خلاصه کردن،6-استنباط کردن و 7-تبیین کردن است.

1/2 تفسیر کردن

یعنی تبدیل اطلاعات از شکلی به شکل دیگر، تفسیر شامل تغییر مطلب از کلامی به کلام دیگر، از شکل به کلام، از کلام به شکل، از اعداد به کلام، از کلام به اعداد، از نُت به موسیقی یا به آهنگ، و مانند اینهاست. اصطلاح دیگر برای تفسیر کردن برگرداندن (ترجمه کردن) است.

هدفهای نمونه:

*       بازگویی مفاد اسناد تاریخی به زبان خود

*       نشان دادن پدیده های مختلف تاریخی به صورت تصویر

*       تبدیل جمله های عددی بیان شده در قالب کلمات به صورت معادله های جبری بیان شده در قالب نماد ها مانند:{...، 8،6،4،2}=

 

 

2/2 مثال آوردن

ذکر مورد یا مثالی خاص از یک مفهوم یا اصل کلی. مثال آوردن مستلزم تشخیص ویژگی های تعریف کننده مفهوم یا اصل کلی (مثلاً، یک مثلث متساوی الساقین باید دو ضلع مساوی داشته باشد) و استفاده از این ویژگی ها برای انتخاب یا ساختن یک مورد یا نمونه خاص است (مثلاً توانایی انتخاب اینکه کدام یک از سه مثلث نشان داده شده موردی از یک مثلث متساوی الساقین است.) اصطلاح دیگر برای مثال آوردن نمونه دادن است.

هدفهای نمونه

*       دادن نمونه هایی از سبک های مختلف نقاشی

*       دادن مثال هایی برای انواع مختلف ترکیبات شیمیایی

*       ذکر نمونه هایی از انواع مختلف نمایشنامه ها

3/2 طبقه بندی کردن

تشخیص اینکه چیزی (یک مورد یا مثال خاص) به یک طبقه معین (یک مفهوم یا اصل) تعلق دارد.طبقه بندی کردن فرایند مکمل مثال آوردن است. در حالی که مثال آوردن از یک مفهوم یا اصلی شروع می شود و مستلزم این است که یادگیرنده یک مورد خاص برای آن بیابد، طبقه بندی کردن از یک مورد یا مثال خاص شروع می شود و مستلزم این است که یادگیرنده برای آن یک مفهوم یا اصلی کلی پیدا کند. اصطلاح دیگر برای طبقه بندی کردن مشمول کردن است.

هدف های نمونه

*       طبقه بندی موردهای مشاهده شده یا توصیف شده اختلال های روانی

*       طبقه بندی جانداران در گروه های مختلف جانوران (پستانداران، پرندگان،...)

*       تعیین طبقه هایی که اعداد به آن ها تعلق می گیرند.

4/2 خلاصه کردن

استفاده از یک بیان مختصر که معرف یک توضیح مفصل تر است. دانش آموز برای خلاصه کردن مطالب مفصل باید آنها را در قالب مضمون اصلی یا نکات مهم مختصر کند. اصطلاح دیگر برای خلاصه کردن به صورت چکیده درآوردن است.

 

هدف های نمونه

*       نوشتن مطالب خلاصه از رویدادهای تاریخی که به صورت تصویر نشان داده شده اند

*       بیان مختصری از خدمت های دانشمندان پس از خواندن آثار آنان

*       یافتن بهترین عبارت که مفهوم یک بند را می رساند

5/2 استنباط کردن

یافتن یک الگو در درون یک رشته مثال یا مورد. استنباط زمانی رخ می دهد که دانش آموز بتواند یک مفهوم یا اصل را از تعدادی مثال یا مورد- با توجه به روابط میان آنها- انتزاع کند. اصطلاح دیگر برای استنباط کردن درون یابی و برون یابی هستند.

هدفهای نمونه:

*       توانایی استنباط اصول گرامری بر اساس مثال ها

*       توانایی تشخیص الگوی حاکم بر اعداد زیر: 21،13،8،5،3،2،1،1

6/2 مقایسه کردن

تشخیص شباهت ها و تفاوت های بین دو یا چند شیء رویداد، اندیشه، مسئله، یا موقعیت. مقایسه کردن شامل مقابله یک به یک بین عناصر و الگوهای موجود در پدیده هاست. اصطلاح دیگر برای مقایسه کردن مقابله کردن است.

هدفهای نمونه:

*       درک رویدادهای تاریخی از راه مقایسه آن ها با موقعیت های مشابه

*       مقایسه یک مدار برقی با یک نظام آشناتر

7/2 تبیین کردن

توانایی ساختن یک الگوی علت و معلولی از یک نظام و استفاده از آن. الگو ممکن است از یک نظریه علمی (مانند نظریه های علوم طبیعی) استخراج شود یا مبنای آن پژوهش یا تجربه باشد (مانند آن چه که غالباً در علوم اجتماعی و انسانی رخ می دهد). اصطلاح دیگر برای تبیین کردن ساختن یک الگو است.

هدف های نمونه:

*       تبیین علت های رویدادهای مهم تاریخی قرن هیجدهم

*       تبیین چگونگی کارکرد قوانین اساسی فیزیک

مثالی برای فهمیدن دانش مفهومی

قلب انسان در مرحله بسیار ابتدایی رشد دارای دو حفره است؛

بیان فوق مؤید کدام بخش از نظریه تکامل زیست شناسی است؟

الف- کالبد شناسی تطبیقی

ب- فیزیولوژی تطبیقی

پ- رویان شناسی

ت- دیرین شناسی

3- به کاربستن (کاربرد)

به کار بستن یا کاربستن شامل استفاده از روش ها و روندها برای انجام تمرین ها یا حل کردن مسئله هاست. بنابراین به کار بستن بسیار وابسته به دانش روندی است. به کار بستن شامل دو خرده طبقه ی زیر است.

1/3- اجرا کردن

استفاده از یک روش برای انجام یک تکلیف آشنا. این همان انجام تمرین است. بنابراین ویژگی مهم این خرده طبقه آشنایی دانش آموز با تمرین هایی است که انجام می دهد. آندرسون، کراتول، و همکاران در توضیح این خرده طبقه گفته اند«اجرا کردن بیش تر به استفاده از مهارت ها و الگوریتم ها وابسته است تا تکنیک ها و روش ها. مهارت ها و الگوریتم ها دارای دو کیفیت هستند که آن ها را وابسته به اجرا می سازد. اول اینکه، آن ها از یک رشته مرحله تشکیل می یابند که ترتیب ثابتی دارند. دوم اینکه وقتی که مراحل به درستی طی شوند، نتیجه نهایی قابل پیش بینی است. اصطلاح دیگر برای اجرا کردن از مرحله طرح به عمل در آوردن است.

هدفهای نمونه:

*       تقسیم یک عدد صحیح بر عدد صحیح دیگر

*       محاسبه فاصله کانونی یک اینه محدب با استفاده از فاصله تصویر و جسم تا آینه

2/3 انجام دادن (مورد استفاده قرار دادن)

انتخاب یک روش یا روند و استفاده از آن برای انجام یک تکلیف نا آشنا. برخلاف اجرا کردن (خرده طبقه 1/3) که تمرین کردن است، خرده طبقه حاضر (انجام دادن) حل مسئله است. آندرسون، کراتول، همکاران درباره تفاوت بین این دو خرده طبقه گفته اند«به کاربستن از دو فرایند شناختی تشکیل می یابد. اجرا کردن زمانی که تکلیف یک تمرین است (آشناست) و انجام دادن زمانی که تکلیف یک مسئله است (نا آشناست)» اصلاح دیگر برای انجام دادن مورد استفاده قرار دادن است.

هدفهای نمونه:

*       حل کردن مسائل مالی شخصی گوناگون

*       استفاده از موثرترین، کارآمدترین و اقتصادی ترین روش پژوهشی برای بررسی یک سؤال پژوهشی معیّن

مثالی برای کار بستن

فرض کنید آسانسوری با شتاب گرانشg پایین می آید. اگر فردی که سوار آسانسور است سعی کند که یک توپ لاستیکی را به سمت بالا پرتاب نماید، حرکت توپ نسبت به آسانسور چه وضعی خواهد داشت؟

الف- در نقطه ای که فرد آن را آزاد می کند ثابت می ماند.

ب- به بالای آسانسور رفته، در آن جا ثابت می ماند.

پ- اصلاً بالا نمی رود، بلکه به کف آسانسور می افتد.

ت- بالا می رود، به سقف می خورد و برمی گردد، و با سرعتی ثابت پایین می افتد.

ث- بالا می رود، به سقف می خورد و باز می گردد، و با سرعت فزاینده ای پایین می افتد.

مثال 2 برای کاربستن

x وy می توانند کاری را به کمک هم در 15 روز انجام دهند. آن ها6 روز با هم کار می کنند. بعدx از کار دست می کشد وy آن را ادامه می دهد، و کار در 30 روز تمام می شودy به تنهایی در چند روز می تواند کار را تمام کند؟

الف- 30        ب- 40                 پ- 50                 ت- 60                   ث- هیچکدام از موارد بالا

مثالی 3 از کاربستن دانش روندی

می خواهیم بدانیم که یک روش جدید آموزشی در قیاس با روش های معمول معلمان به یادگیری دانش آموزان کمک می کند یا نه. برای این منظور بهتر است...

الف- به کمک یک پرسشنامه نظر معلمان را جویا شویم

ب- از طریق مصاحبه با پدران و مادران دانش آموزان عقیده آنان را بسنجیم.

پ- از راه مشاهده چگونه برخورد دانش آموزان به با مواد درسی را تعیین کنیم.

ت- به کمک یک آزمایش، تأثیر روش جدید آموزش را با روش های قدیم مقایسه کنیم.

4- تحلیل کردن

طبقه تحلیل کردن یا تحلیل شامل شکستن مواد به بخش های تشکیل دهنده و تعیین چگونگی روابط میان اجزاء و ساخت کلی است. آندرسون، کراتول و همکاران در توضیح طبقه تحلیل گفته اند« اگر چه یادگیری و تحلیل کردن می تواند به خودی خود یک هدف تلقی شود اما از لحاظ تربیتی قابل دفاع است که آن را مکمل فهمیدن یا مقدمه ارزشیابی کردن یا آفریدن بدانیم» طبقه تحلیل کردن از سه خرده طبقه زیر تشکیل یافته است.

1/4- متمایز کردن

جدا کردن اجزاء از یک ساخت کلی برحسب ربط با اهمیت آن ها. متمایزکردن یا ویژه سازی کردن وقتی رخ می دهد که دانش آموز اطلاعات مربوط از نامربوط یا مهم از غیر مهم را تشخیص می دهد و سپس به اطلاعات مربوط یا مهم توجه می کند.«به عنوان مثال، در متمایز کردن سیب از پرتقال به عنوان میوه، دانه های درون آنها مربوط اما شکل و رنگ نامربوط اند. در مقایسه کردن که یکی از خرده طبقه ها فهمیدن است همه این جنبه ها (یعنی دانه، رنگ، و شکل) مربوط اند» (آندرسون، کراتول، و همکاران) بنابراین متمایز کردن و مقایسه کردن دو فرایند شناختی متفاوت اند. اصطلاح دیگر برای متمایز کردن تمیز دادن است.

هدف های نمونه:

*       تعیین نکات عمده گزارش های تحقیقی

*       انتخاب مراحلی اصلی یک نوشته توصیفی درباره اینکه یک چیز چگونه کار می کند.

*       متمایز ساختن اعداد مربوط و نامربوط در یک مسئله کلامی

2/4 سازمان دادن

تشخیص عناصر یک ارتباط و شناختن اینکه چگونه آن عناصر در ایجاد یک کل یکپارچه به هم پیوند می یابند. سازمان دادن معمولاً همراه با متمایز کردن اتفاق می افتد. ابتدا دانش آموز عناصر مربوط یا مهم را تشخیص می دهد و بعد ساختار کل را که در آن عناصر به هم پیوند می خورند را تعیین می کند. همچنین سازمان دادن می تواند با نسبت دادن (خرده طبقه بعدی)، که در آن تاکید بر تعیین قصد یا دیدگاه نویسنده مطلب است رخ دهد. اصطلاح دیگر برای سازمان دادن تعیین ساختار است.

هدف های نمونه

*       سازمان دادن شواهد موجود در یک توصیف تاریخی به شواهد لازم برای له و علیه یک تبیین تاریخی خاص

*       تحلیل گزارش های تحقیقی با توجه به چهار مورد زیر: فرضیه ها، روش، داده ها و تنیجه گیری

3/4- نسبت دادن

مشخص کردن دیدگاه، سوگیری ها، ارزش ها، یا قصدهای زیربنایی ارتباط ها یا اثرها. نسبت دادن یا واسازی مستلزم یک فرایند ساختار شکنی است که در آن دانش آموز قصد های نویسنده را از ارائه مطالب تعیین می کند. آندرسون، کراتول و همکاران، در توضیح این خرده طبقه می گویند.«در مقایسه با تفسیر کردن که در آن دانش آموز می کوشد تا معنی مطالب ارائه شده را بفهمد، نسبت دادن فراتر از فهمیدن است، زیرا در آن دانش آموز می کوشد تا قصد یا دیدگاه نویسنده را که زیر بنای مطلب ارائه شده است استنباط کند» اصطلاح دیگر برای نسبت دادن ساختار شکنی است.

هدف های نمونه

*       تعیین انگیزه های انجام یک رشته عمل توسط یک شخصیت در یک استان

*       تعیین دیدگاه یک مقاله درباره یک موضوع بحث انگیز برحسب چشم اندازه نظری او

مثالی از تحلیل دانش مفهومی

گالیله مسئله شتاب سرعت اجسام در حال سقوط را به وسیله غلتاندن گلوله ها بر روی سطوح بسیار صاف با زاویه ی شیب فزاینده مورد بررسی قرار داد، زیرا او برای اندازه گیری فاصله های زمانی کوتاه هیچ ابزاری در اختیار نداشت. او از اطلاعات به دست آمده به استخراج نتایجی درباره سقوط آزاد اجسام پرداخت. کدام یک از موارد زیر یک فرض ضمنی مربوط به استخراج او را نشان می دهد؟

الف- مقاومت هوا در سقوط آزاد قابل چشم پوشی است.

ب- اجسام با شتاب ثابت سقوط می کنند.

پ- شتاب مشاهده شده در سطوح شیب دار برابر با شتاب در سقوط آزاد است.

ت- سطوح مستوی بدون اصطکاک هستند.                                                    

ث- سطع قائم و سطحی که تقریباً قائم است بر روی گلوله غلتان اثر تقریباً مساوی دارند.

5- ارزشیابی

ارزشیابی کردن یا ارزشیابی به صورت داوری کردن براساس معیار یا استاندارد، تعریف شده است. معیارها یا ملاک های مورد استفاده در ارزشیابی غالباً کیفیت، اثربخشی، کارآمدی، و همسانی را شامل می شوند. استانداردهای مورد استفاده یا کمّی هستند. (مثلاً آیا این مقدار کافی است؟) یا کیفی (مثلاً ایا این به اندازه کافی اثر بخش است؟ آیا محصول به مقدار کافی است؟) طبقه ارزشیابی از دو خرده طبقه زیر تشکیل یافته است.

1/5 وارسی کردن

آزمون همخوانی ها و ناهمخوانی های یک اثر یا محصول، برای مثال وقتی که دانش آموز می کوشد تا تعیین کند که آیا شواهد از یک فرضیه دفاع می کنند یا یک مطلب از بخش هایی تشکیل یافته که همدیگر را نقض می کنند. فعالیت او در این خرده طبقه جای می گیرد. اصطلاح دیگر برای وارسی کردن آزمون است.

هدف های نمونه:

*       تبیین ناهمخوانی ها در پیام های ترغیب کننده

*       تعیین اینکه نتیجه گیری ها به طور منطقی حاصل داده گزارش هستند.

2/5- نقد کردن

داوری کردن درباره یک عمل یا محصول بر اساس معیارها یا استانداردهای بیرونی. در نقد کردن، دانش آموز متوجه جنبه های مثبت و منفی یک محصول می شود و بر اساس آن ها درباره آن محصول داوری می کند. نقدکردن هسته اصلی تفکر انتقادی را می سازد اصطلاح دیگر برای نقد کردن داوری کردن است.

هدف های نمونه:

*       ارزشیابی کردن یک راه حل پیشنهادی (مثلاً حذف تمامی سیستم های نمره گذاری) برای یک مسئله اجتماعی (مانند«چگونه سطح آموزش و پرورش پیش دبستانی تا کلاس 12 را ارتقا دهیم؟)

*       ارزشیابی کردن میزان منطقی بودن یک فرضیه

*       تعیین اینکه کدام یک از دو روش پیشنهادی روش مؤثرتر و کارآمدتری برای حل یک مسئله است.

6- آفریدن

آفریدن یا آفرینندگی عبارت است از کنار هم گذاشتن عناصر و پدید آوردن یک کل منسجم یا کارکردی، در طبقه بندی قبلی حوزه ی شناختی بلوم، طبقه آفریدن با اصطلاح ترکیب آمده است. هدف هایی که در طبقه آفریدن قرار دارند از دانش آموز می خواهند تا،از راه ترکیب کردن یا در هم آمیختن عناصر و اجزاء به طور ذهنی و ایجاد یک الگو یا ساختی که قبلاً وجود نداشته، یک محصول جدید بسازد. از این کار از راه هماهنگی با دانشها و تجارب قبلاً آموخته شده دانش آموز انجام می گیرد. طبقه آفریدن از سه خرده طبقه زیر تشکیل یافته است.

1/6 تولید کردن

استفاده از تمرکز واگرا در برخورد با مسائل. بنا به گفته آندرسون، کراتول و همکاران در اینجا تولید کردن به یک معنی محدود به کار می رود. فهمیدن نیز مستلزم فرایندهای تولیدی است، اما هدف فهمیدن غالباً هم گرا (یعنی رسیدن به یک معنی واحد) است. در حالی که هدف تولید کردن در طبقه آفریدن واگرا (یعنی رسیدن به امکانات مختلف) است. اصطلاح دیگر برای تولید کردن فرضیه ساختن است.

هدف های نمونه:

*       تولید راه حل های مفید گوناگون برای مسائل اجتماعی

*       ساختن فرضیه برای تبیین پدیده های مشاهده شده

*       تولید روش های متفاوت برای رسیدن به یک نتیجه خاص (در ریاضیات)

2/6 طرح ریزی

ایجاد طرح و نقشه برای انجام کارها، مثلاً ابداع یک روش برای حل یک مسئله. طرح ریزی شامل اجرای مراحل ضروری برای حل کردن یک مسئله نیست؛ این کار در خرده طبقه بعدی (پدید آوردن) ملحوظ شده است. اصطلاح دیگر برای طرح ریزی طراحی است.

هدف های نمونه:

*       طراحی پروژه های تحقیقی برای موضوع های تاریخی

*       طرح ریزی پژوهشی برای آزمون فرضیه

3/6 پدید آوردن

اجرای یک نقشه برای حل مسئله ای با ویژگی های خاص، اصطلاح دیگر برای پدید آوردن ساختن است.

هدف های نمونه:

*       نوشتن مقاله درباره دوره های تاریخی خاص که در آن استانداردهای معین علمی رعایت شود.

*       ساختن محیط زیست برای جانداران معیّن و با هدف های معیّن.

منبع: کتاب سنجش فرایند و فراورده یادگیری روش های قدیم و جدید تالیف دکتر علی اکبر سیف، نشر دوران
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد